ماریا منوونوس پس از 10 سال مبارزه با ناباروری از نوزادش استقبال کرد
انتشار: تیر 28، 1402
بروزرسانی: 07 اردیبهشت 1404

ماریا منوونوس پس از 10 سال مبارزه با ناباروری از نوزادش استقبال کرد

عصبی بودی؟
خیلی هیجان زده بودم. اما من نگران بودم که او را رها کنم زیرا فکر می کردم که او لیز می شود.

آنها با موفقیت تومور را برداشتند. الان چه احساسی دارید؟
شگفت انگیز است، خدا را شکر. فیبروم به اندازه یک نوزاد بود. من یک جای زخم سزارین دارم، با اینکه هرگز بچه دار نشدم - به روش دیگری زایمان کردم! [Laughs.]

بگو ما در مورد حضور در اتاق زایمان
سورئال. باهاش \u200b\u200bداشتیم تو سالن راه میرفتیم و بعد اپیدورال رو بهش دادند و اتاق ما همسایه بود و من رفتم چرت برقی بزنم. سپس شوهرش وارد می شود و می گوید: "وقتش است!" من آی پدم را تنظیم کردم تا بتوانم از زایمان از زاویه من، فیلمبرداری کنم و تلفنم نزد شوهر جانشین بود زیرا او او را در وظیفه ع، قرار داده بود.

چگونه نام آتنا را انتخاب کردید؟
ما می دانستیم که می خواهیم یک نام یون، داشته باشیم. ما یک لیست داشتیم، و همه می گویند وقتی بچه را ببینید، متوجه خواهید شد، اما این برای ما کاملاً نادرست بود. ما می گفتیم: "چه کار کنیم؟" آتنا الهه جنگ و ،د است و کیون عاشق قدرت این نام بود، پس همین بود!

ماریا منوونوس هرگز فراموش نخواهد کرد که برای اولین بار دختر بچه اش را در آغوش گرفتم.

در ژانویه تشخیص داده شد که تومور پانکراس دارید. این باید وحشتناک بوده باشد، دانستن اینکه بچه در حال آمدن است.
داشتم به نمادهای کلیسا روی مانتو نگاه می کردم و فکر می کردم: «چطور می تو، به من یک بچه برکت بدهی، و من او را ملاقات نمی کنم؟» من به شدت گریه می کردم، کیون گریه می کرد و او هرگز گریه نمی کرد. این یک کابوس بود.

شما برای تولد دخترتان در ویسکانسین بودید. روزهای منتهی به آن چگونه بود؟
آتنا در میلواکی به دنیا آمد و ما مثل یک هفته قبل آنجا بودیم و جانشین را به وقت دکتر می بردیم و با خانواده اش شام می خوردیم. اما با نزدیک تر شدن به [due date]، ما برای او یک اتاق در هتل با خود رزرو کردیم تا او به بیمارستان نزدیک تر باشد. بنابراین به هتل رسیدیم و آن شب اتفاق افتاد!

آیا تا به حال احساس کردید که می خواهید تسلیم شوید؟
تقریبا انجام دادم [when my first surrogate fell through]. سپس وکیل من، اندرو وورزیمر - که کیم کارداشیان مرا با استف، لویچ از مشاوره خانواده مچ در تماس بود. استف، با من تماس گرفت و گفت که یک نفر را دارد و روز بعد با جانشین خود در تماس بودیم. این فرشتگان - اندی و استف، و ،ای من، لوری برگمن - گرد هم آمدند تا به ما کمک کنند.

شما واقعا از لانه سازی لذت می برید.
آره من هر روز شوخی می کنم که عاشق مرخصی زایمان هستم. با رئیسم تماس گرفتم و گفتم: "ممکن است به زمان بیشتری نیاز داشته باشم." رئیس اینطور بود، مشکلی نیست. من رییس هستم! [Laughs.] این خیلی عالی است که کیون برنامه من را اجرا کرده است، بنابراین من می توانم این زمان را بگذرانم.

وای! این زمان بندی شگفت انگیز است.
من و او در اتاقم بودیم و فقط چت می کردیم، و من تمام وسایل و لباس های آتنا را به او نشان دادم و شروع کردم به غر زدن در مورد اینکه چقدر منتظرش بودم. من می گفتم: «شوهرم مدام می گوید من بی صبر هستم، می خواهم بچه عجله کند و بیاید.» به او گفتم: «اینطور نیست که من بی تاب هستم. من برای ملاقات با او بسیار هیجان زده هستم.» بنابراین او اتاق را ، کرد و انقباضاتش در ساعت دو بامداد شروع شد.

USW-2331-cover_social2 ماریا منونوس و آتنا منونس

آیا رابطه شما تغییر کرده است؟
فکر می کنم بزرگ ترین تغییر این بوده است که وارد جنبه ،نه ام شده ام. در سال های گذشته، زم، که میلیون ها مایل در سال پرواز می کردم، ، چنین می گفت: «ماریا، نگران نباش. وقتی بچه دار شدیم، فقط می خواهی آن را برای من پیاده روی کنی، و من آن را از آنجا گرفتم.» بنابراین ما فکر می کردیم که این سفر به این شکل خواهد بود، اما نقش های ما واقعاً تغییر کرده است.

Undergaro اضافه می کند: "مثل یک میلیون بار صبح کریسمس بود."

چند هفته اول در خانه با آتنا چگونه بوده است؟
کل خانه در کراک شاد است! پدرم، ابولیتای او، پرستار بچه اش، همه ما فقط، این خیلی عشق است. مردم می گویند دیگر به سگ هایت اهمیت نمی دهی، اما اگر من آتنا را له نکنم، آنها را می کوبم.

بگو ما درباره آغاز سفر باروری شما
من تقریباً مطمئن هستم که سه دور انجام دادم [of IVF]. یادم می آید که با دکترم تماس گرفتم و به او گفتم که می خواهم ماشینم را از یک دیوار آجری عبور دهم. واقعاً واقعاً دردناک بود، یادم می آید [working at a music festival]و سوزنم را فراموش کردم. و مجبور شدند یک سوزن ، از میدان مسابقه به من بدهند. خیلی خشن است زیرا شما آن را بین مصاحبه ها انجام می دهید و سپس سعی می کنید در هواپیما ع، بگیرید. اون موقع خیلی زیاد بود

ماریا منونس و آتنا منونس و ، آندرگارو john_chapple_071223a022
آندرگارو می گوید: «آتنا واقعاً خانه ما را به خانه تبدیل کرده است. عکاسی توسط جان چاپل/MEGA

آیا بچه های بیشتری می خواهید؟
آره! من 50 تا دیگه میخوام من یک جنین خوب باقی مانده است. خواهیم دید، باید سریع باشد. لذتی که آتنا برای این خانه به ارمغان آورده است - من بیشتر از آن می خواهم. خیلی حس خوبیه زمان های سخت زیادی وجود داشته است، اما می دانم که همه آن ها پشت سر ما هستند و همه چیزهای خوب در پیش است.



منبع: https://www.usmagazine.com/celebrity-moms/news/maria-menounos-welcomes-baby-after-10-years-of-infertility-struggles/

نشانه بود! تو هم به جانشینت نزدیک شدی بگو ما در مورد آن.
این یک تجربه جادویی بود. در تمام دوران بارداری صداهای ضبط شده را برای او می فرستادم تا برای آتنا بازی کند. ما او و خانواده اش را خیلی دوست داریم. آنها بزرگترین هدیه تاریخ را به ما دادند. ما هنوز مدام صحبت می کنیم و آنها را خانواده می د،م.

تبریک می گویم! مادر بودن چه حسی دارد؟
بهتر از چیزی که تصورش را می کردم. این سرخوشی است. برای مدت طول،، احساس می کردم چیزی از دست رفته است. من به جشن تولد بچه ها می رفتم و کمی غمگین می شدم زیرا خانواده خودم را می خواستم. و اکنون احساس می کنم آنقدر زمینگیر شده ام، انگار بالا،ه می دانم به کجا تعلق دارم.

ماریا منوونوس ، آندرگارو john_chapple_071223a031 اختصاصی
منوونوس با همسرش ، آندرگارو، آتنا، "ما شیفته او هستیم." عکاسی توسط جان چاپل/MEGA

بنابراین همه شغل داشتند.
همه شغلی داشتند. پدرم نمی خواست در اتاق بماند. او آنجا نبود [my] تولد یا می گویم: «بابا، رفتارهای جدید، ال،ای جدید، نتایج جدید. شما هرگز این را تجربه نکرده اید چرا نمی خواهی این کار را بکنی؟» سپس جانشین او را مجبور کرد. [Laughs.] او می گوید: «تو می م،. اگر به کمک شما نیاز داشته باشم چه می شود؟» یکدفعه، [she does] چند فشار، و من دارم می بینم [Athena’s] سر. آنها می گفتند: "آیا آماده ای که او را بگیری؟" مدام می گفتم: «چه کار کنم؟» [Laughs.]

ماریا منونس و آتنا منونس john_chapple_071223a155
منوونوس اطراف مهد کودک "دنج و راحت" آتنا را به ما نشان داد. عکاسی توسط جان چاپل/MEGA

این ستاره 45 ساله که در 23 ژوئن از طریق جانشین در کنار همسرش از دخترش آتنا ال،اندرا استقبال کرد، "این خاص ترین لحظه زندگی من بود." کوین آندرگارو، به یاد می آورد منحصرا در شماره جدید از ما هفتگی. "دکتر به م،ای واقعی کلمه او را گرفت و به سمت من برد. با او روی سینه ام نشستم، و من و کیون مدام به همدیگر نگاه می کردیم، "اوه، خدای من." این فقط شادی محض بود.»

پس کیم کارداشیان به این موضوع کمک کرد؟
آره. من به او اعتبار زیادی می دهم. او به ما کمک کرد تا شروع کنیم و من را از طریق ترس ها و فرآیند راهنمایی کرد. او اولین ،ی بود که فهمید ما باردار هستیم! ما در یک گالا بودیم [in November]و من نتونستم مقاومت کنم و بهش نگفتم. او خیلی آدم خونسرد و آرامی است. هر زمان که سؤالی داشتم یا نیاز به مشاوره داشتم، پاسخ های او فوری بود. من واقعاً خیلی به او تکیه کرده بودم.

ماریا منوونوس ، آندرگارو john_chapple_071223a182 اختصاصی
کنستانتینوس، پدر منوونوس، از اینکه پاپو (کلمه یون، به م،ی پدربزرگ) است، بسیار هیجان زده است. عکاسی توسط جان چاپل/MEGA

خیلی خوب است که شما چنین پیوند فوق العاده ای دارید.
من هم با جانشینم خوش شانس بودم زیرا اولین چیزی که او به من گفت این بود: "من می خواهم هر کاری که تو اگر باردار بودی انجام می دادی انجام دهم." من می گفتم: "خب، با این همه دیابت در خانواده ما، من شکر نمی خورم. اما اگر هوس داری، نمی خواهم احساس کنی که نمی تو،، چون در آن لحظه تسلیم می شوم.» گفتم که ارگ،ک می خورم، بنابراین بازار Thrive را برای تحویل به او دادم و محصولات ارگ،ک را برای خانه و پوستش فرستادم. اما من در مورد هیچ چیز با او وسواس نداشتم. می دانستم که او مسئول است، می دانستم که می خواهد کار بزرگی انجام دهد، و او می خواست از این نوزاد مراقبت کند.

ماریا منونس و آتنا منونس john_chapple_071223a111
منوونوس اذعان می کند: «ممکن است بیش از حد او را ببوسم. عکاسی توسط جان چاپل/MEGA

آیا قبل از شروع پروسه رحم جایگزین لحظاتی تردید داشتید؟
در واقع من یک داستان دیوانه کننده دارم. دو روز قبل از کاشت، من و کیون بیرون نشسته بودیم، و به او گفتم: «کار یا بمیر. [the surrogate and her husband are] پرواز در [to L.A. from Wisconsin]. قرار است این جنین ها را کاشت کنیم. اگر فکر نمی کنیم این برای ما من، است، باید همین الان تصمیم بگیریم.» ناگهان صدای خش خش را می شنوم و لک لک بزرگی از این درخت آن طرف خیابان پرواز می کند. من ویدیوی f-ing را دارم!

با توجه به همه چیزهایی که از سر گذرانده اید، چگونه موفق می شوید مثبت بم،د؟
من لحظات کم زیادی داشته ام، بنابراین تمرین زیادی برای غلبه بر آنها داشته ام. شما باید از ذهنیت قرب، خارج شوید. همه می پرسند "چرا من؟" و حرف من این است: "چرا من نه؟" این به من کمک می کند سریعتر از همه چیز خلاص شوم. من فقط این تومور را ش،ت دادم زیرا آن را زود پیدا کردم، و دیگران این کار را نمی کنند، بنابراین من خوش شانس هستم. من سعی می کنم به جای چیزهای دیگر، روی احساسی که می خواهم تمرکز کنم. یک دقیقه طول می کشد؛ کار آس، نیست.

ماریا منوونوس Keven Undergaro image003 اختصاصی
منوونوس می گوید که پرستار اتاق زایمان او آتنا را «صداترین نوزاد» خطاب کرده است. با حسن نیت از ماریا منوونوس
سفر 10 ساله Menounos به سمت مادری طول، و دشوار بوده است. مشکلات ناباروری منجر به درمان های IVF شد که با میزب، پاد،ت "Heal Squad" و سابق متوقف شد. و اخبار انکر در سال 2017 با تومور مغزی تشخیص داده شد. تومور برداشته شد و به او وضعیت سلامتی داده شد، اما جراح مغز و اعصاب او را توصیه کرد که بچه دار نشود. هنگامی که اولین جانشین آنها در سال 2020 از بین رفت، منونس امید خود را از دست داد - سپس او و آندرگارو 55 ساله، بنیانگذار AfterBuzz TV، اعلام ،د که در ماه فوریه انتظار دارند. او می گوید: «آتنا نوزاد معجزه ماست. "من خیلی از او سپاسگزارم."

آیا پیوند فوری را احساس کردید؟
احساس شگفت انگیزی بود، اما در عین حال واقعا طبیعی بود، مثل اینکه مدت زیادی با هم بودیم. یک روانشناس گفت که او قرار است از یک زندگی دیگر مادر من شود. بنابراین من بعد از آن به یاد آوردم و من [t،ught] شاید آن احساس همین بود

شما و کیون 25 سال با هم بودید. چگونه با یک کودک در این ،یب ارتباط برقرار می کنید؟
ما قبلاً یک شب قرار ملاقات گذاشتیم!